کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشان ستاره بدین شکل * پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تارا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ستاره .
-
انقضاض
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افتادن به سرعت (بنا و غیره ) 2 - رفتن ستاره ، سقوط سریع ستاره ؛ ج . انقضاضات .
-
مکوکب
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ کَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - ستاره دار کرده ، منقوش به نقش ستاره . 2 - به وسیلة میخ های زر و سیم میخکوب شده .
-
مستنیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) نور جوینده . ستاره ای که از خود نور ندارد. مق منیر. ؛ستارة ~ ستاره ای که از خود نور ندارد.
-
شکل
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (مص ل .) پوشیده شدن امری .
-
استاره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ) (اِ.) ستاره .
-
ستاره شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش ) (ص فا.) منجم .
-
ناودیس
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص مر.) به شکل ناو. 2 - (اِمر.) چین خوردگی ناو شکل طبقات زمین .
-
شابلن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) وسیله ای به شکل صفحة فلزی یا پلاستیکی با سوراخ ها یا شکاف هایی به شکل حروف ، اعداد یا شکل های گوناگون دیگر.
-
خورشید
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (اِ.) 1 - ستاره ای که سیارات منظومة شمسی به گرد آن می چرخند. 2 - هر ستاره ای که مرکز یکی از منظومه ها باشد.
-
شکل
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - صورت ، چهره . 2 - پیکر. 3 - نظیر، مانند. 4 - حالت ، وضع ، کیفیت . 5 - ترکیب و ساختار بیرونی چیزی .
-
طاقدیس
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص مر.) به شکل طاق . 2 - (اِ.) چین خوردگی های زمین که به شکل طاق است .
-
اختر
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ په . ] (اِ.) ستاره ، کوکب ، نجم .
-
اختر
فرهنگ فارسی معین
شمار ( ~. شُ) (اِ. ص .) ستاره شناس ، منجم .
-
روشناس
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) (ص فا.) 1 - سرشناس ، مشهور. 2 - ستاره .