کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشان زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آتش نشان
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص فا. اِمر.) 1 - مأموری که وظیفة او خاموش کردن حریق است . 2 - دستگاهی شامل مواد شیمیایی برای خاموش کردن حریق .
-
انگشت نشان
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص مر.) مشهور، شناخته شده .
-
شاه نشان
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) بر تخت رسانندة شاه .
-
نشان دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) سراغ دادن ، نمایاندن .
-
نشان کردن
فرهنگ فارسی معین
(نِ . کَ دَ) (مص م .) 1 - علامت گذاشتن . 2 - مهر کردن . 3 - نامزد کردن ، برگزیدن .
-
غم نشان
فرهنگ فارسی معین
(غَ. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) تسکین - دهندة غم .
-
فتنه نشان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آرام - کنندة آشوب و غوغا.
-
جستوجو در متن
-
باز زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) کنار زدن ، عقب زدن .
-
بیخ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - ریشه زدن . 2 - نقش زدن .
-
چک زدن
فرهنگ فارسی معین
(چُ. زَ دَ) (مص ل .) چنباتمه زدن ، چندک زدن .
-
روارو زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (اِمص .) فریاد زدن ، فریاد بُرو بُرو زدن .
-
بلف زدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ لُ. زَ دَ) [ انگ - فا. ] (مص ل .) لاف زدن ، حرف تو خالی زدن ، یک دستی زدن .
-
نیش زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - گزیدن . 2 - کنایه از: زخم زبان زدن ، طعنه زدن .
-
پر و بال زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پرپر زدن ، بال و پر زدن . 2 - نفرینی است کنایه از: مردن .