کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ نِ) (اِ.) 1 - هدف ، آماج . 2 - علامت ، علامت مشخصی برای شناختن چیزی .
-
واژههای مشابه
-
نشانه گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) هدف گیری برای تیراندازی .
-
جستوجو در متن
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .
-
آرم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.)علامت و نشانه ای که مخصوص یک ادارة دولتی یا هر مؤسسة دیگری باشد، نشانه (فره ).
-
آماج
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند. 2 - نشان ، نشانه ، هدف .
-
هدف
فرهنگ فارسی معین
(هَ دَ) [ ع . ] (اِ.) نشانه ، غرض ، نشانة تیر. ج . اهداف .
-
آثار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ اثر؛ نشانه ها.
-
ها
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (پس .) نشانة جمع .
-
آماجگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - نشانه گاه . 2 - میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین تیراندازی .
-
شعار
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نشانه ، علامت . 2 - نشانه ای مخصوص که گروهی از مردم به وسیلة آن یکدیگر را بشناسند. 3 - لباس زیر. 4 - رسم ، عادت .
-
تلوک
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) (اِ.) نشانه ، هدف .
-
خنگال
فرهنگ فارسی معین
(خِ.) (اِمر.) سوراخی که نشانة تیر باشد.
-
اشراط
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شرط ؛ نشانه ها.