کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزول
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فرود آمدن ، پایین آمدن . 2 - ربح ، سودِ پول .
-
واژههای مشابه
-
نزول کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - پایین آمدن . 2 - وارد شدن به جایی . 3 - پول با بهره از کسی گرفتن .
-
نزول خور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) رباخوار .
-
جستوجو در متن
-
جیزگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ. ص .) رباخوار، نزول خوار.
-
تنزل
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) نزول کردن ، پایین آمدن .
-
رباخوار
فرهنگ فارسی معین
(رِ. خا) [ ع - فا. ] (ص فا.) نزول خور، آن که ربا خورد.
-
متنزل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ زِّ) [ ع . ] (اِفا.) فرود آینده ، نزول کننده .
-
نمودار
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ) [ په . ] 1 - (ص فا.) پدیدار، هویدا. 2 - (اِ.) جدولی که مقدار صعود و نزول چیزی را نشان دهد.
-
وقع
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) قدر، منزلت . 2 - (مص ل .) فرود آمدن . 3 - (اِمص .) فرود، نزول .
-
بنطیقسطی
فرهنگ فارسی معین
(بَ قُ) [ معر. ] (اِ.)به معنی پنجاهمین (روز) نزد یهودیان ، جشنی به یاد روزی که خدا الواح را به موسی فرستاد. نزد عیسویان ، جشنی که در پنجاهمین روز پس از «پاک » به یاد نزول روح القدوس به حواریون برپا شود.
-
سل
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برکشیدن شمشیر، کارد و غیره . 2 - بریدن رگ . 3 - داغ کردن . مخصوصاً داغ کردن شریان صدغ که درد شقیقه و خیالات و منع نزول آب را نافع است .