کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزاع
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِمص .) دشمنی ، جنگ .
-
جستوجو در متن
-
دو به هم زنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .)ایجاد اختلاف و نزاع کردن .
-
تشاجر
فرهنگ فارسی معین
(تَ جُ) (تَ) [ ع . ] (مص ل .) با هم نزاع کردن .
-
زد و خورد
فرهنگ فارسی معین
(زَ دُ خُ) (اِمر.) درگیری ، نزاع .
-
منازع
فرهنگ فارسی معین
(مُ زِ) [ ع . ] (اِفا.) نزاع کننده ، کسی که با دیگری ستیزه می کند.
-
متنازع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش است .
-
داد دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - اجرای عدالت کردن . 2 - قطع نزاع کردن .
-
مناجزت
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ زَ) [ ع . مناجزة ] (مص ل .) مبارزه کردن ، با هم نزاع کردن .
-
نقار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گفتگو، ستیزه . 2 - نزاع ، جدال
-
گردگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - خاکروبی . 2 - (عا.) نزاع ، زد و خورد.
-
مرافعه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ عَ یا عِ) [ ع . مرافعة ] (مص ل .) نزاع کردن ، درگیر شدن .
-
مجاذبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ذَ یا ذِ بَ) [ ع . مجاذبة ] (مص م .) نزاع کردن و کشمکش کردن .
-
اختلاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - با یکدیگر ناسازگاری کردن ، نزاع کردن . 2 - تغییر مکان ظاهری ستاره .
-
شراست
فرهنگ فارسی معین
(شَ سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بد - خویی کردن . 2 - (اِمص .) بدخویی ، بدخلقی . 3 - نزاع ، خلاف .