کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندیدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ندیده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) 1 - (ص مف .) نادیده ، دیده نشده . 2 - (اِ.) (عا.) نسل پنجم ، فرزندِ نبیره .
-
جستوجو در متن
-
نامویه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (ص . اِ.) زنی که یک شوهر بیشتر ندیده باشد.
-
خودرو
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ) (ص فا.) 1 - گیاهی که به خودی خود روییده شود. 2 - کسی که تعلیم و تربیتی ندیده .
-
دختر
فرهنگ فارسی معین
(دُ تَ) [ په . ] (اِ.) 1 - فرزند مادینه ، بنت ، دخت . 2 - دوشیزه ، زن مرد ندیده .
-
منزه
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ زِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاک کننده . 2 - پاک داننده . 3 - در تصوف : سالکی که ذات حق را به صفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد.