کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخوت
فرهنگ فارسی معین
(نِ وَ) [ ع . ] (اِمص .) تکبر، خودبینی .
-
جستوجو در متن
-
بادسایی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) تکبر، نخوت .
-
کبر
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِمص .) تکبر، خودبینی ، نخوت .
-
ابهت
فرهنگ فارسی معین
(اُ بُ هَّ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بزرگی ، بزرگواری ، عظمت . 2 - تکبر، نخوت .
-
سرانداز
فرهنگ فارسی معین
(سَ . اَ) (ص مر.) 1 - پاکباخته ، از جان گذشته . 2 - سیاه مست . 3 - کسی که از روی ناز و نخوت بخرامد.
-
عظمت
فرهنگ فارسی معین
(عَ ظَ یا ظِ) [ ع . عظمة ] (اِمص .) 1 - بزرگی ، بزرگواری . 2 - کبر، نخوت .
-
مدمغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - غذای چرب کرده شده . 2 - در فارسی : کسی که دماغ (تکبر) و نخوت دارد؛ پرنخوت ، متکبر.
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سرباز زدن ، سر - پیچیدن . 2 - خودداری کردن . 3 - (اِمص .) سرکشی ، نافرمانی . 4 - نخوت ، تکبر.
-
دم
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - نفس ، هوایی که با نفس کشیدن به داخل ریه فرستاده می شود. 2 - لحظه ، هنگام . 3 - کنار و لبة چیزی . 4 - دهان . 5 - کنایه از: نخوت و تکبر. 6 - بانگ ، خروش . 7 - بوی ، عطر.
-
غرور
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فریب دادن . 2 - (مص ل .) به خود بالیدن . 3 - (اِمص .) تکبر، نخوت . 4 - فریفتگی . ؛~ ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توانایی های ملت خویش .