کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نحوست
فرهنگ فارسی معین
(نُ سَ) [ ع . نحوسة ] (اِمص .)نامبارکی ، شومی .
-
جستوجو در متن
-
ادبیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) نحوست ، بدبختی . 2 - (ص .) منحوس ، بدبخت .
-
نحسی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - نحوست نشان دادن . 2 - (عا.) بدادایی کردن .
-
یسار
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - طرف چپ . 2 - چهره ای که د یدن آن نحوست و شومی می آورد.
-
جغد
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) پرنده ای است با صورتی پهن ، منقاری خمیده و چشم هایی درشت و پاهای بزرگ ، در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد، در ویرانه ها زندگی می کند و به نحوست معروف است ، بوم و بوف هم گویند.