کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجیب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) شریف ، بزرگ زاده . ج . نجباء.
-
جستوجو در متن
-
جنتلمن
فرهنگ فارسی معین
(جِ تِ مَ) [ انگ . ] (ص .) باتربیت ، باوقار، نجیب ، نجیب زاده .
-
پدردار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) کنایه از: نجیب ، اصیل .
-
اجاق زاده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ یا دَ) [ تر - فا. ] (ص مر.) نجیب ، شریف .
-
انجاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نجیب ؛ پاک نژادان .
-
نجبا
فرهنگ فارسی معین
(نُ جَ) [ ع . نجباء ] (ص .) جِ نجیب .
-
نژاده
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ دِ) (ص .) اصیل ، نجیب .
-
آزادمرد
فرهنگ فارسی معین
(مَ)(ص مر.)1 - جوانمرد. 2 - اصیل ، نجیب . 3 - ایرانی .
-
بهاز
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) اسب نجیب و اصیل که برای جفت گیری آن را در میان گلة اسب رها کنند.
-
حصان
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (ص .) اسب نجیب و نیرومند، اسب نر، اسب تکاور.
-
نبیل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - هوشیار و گرامی . 2 - نجیب ، شریف .
-
والاتبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) دارای اصل و نسب ، نجیب زاده .
-
اصیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (ص .) پاک نژاد، نجیب . 2 - (اِ.) شبانگاه . جِ آصال .
-
بااصل و نسب
فرهنگ فارسی معین
(اَ لُ نَ سَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) اصیل ، خانواده دار، نجیب ، بااصالت . مق . بی اصل و نسب .