کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبض
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ضربان قلب . 2 - جنبیدن رگ .
-
واژههای همآوا
-
نبذ
فرهنگ فارسی معین
(نَ بَ) [ ع . ] (اِ.) چیز اندک ، کم . ج . انباذ.
-
جستوجو در متن
-
نباض
فرهنگ فارسی معین
(نَ بّ) [ ع . ] (ص .) نبض گیرنده ، نبض شناس ، پزشک .
-
پالس
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) 1 - تکان . 2 - ضربان . 3 - نبض . ؛ ~ تلفن مدت زمان معینی برای مکالمات تلفنی درون شهری .
-
تپیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) 1 - بی قراری کردن ، زدن نبض و قلب . 2 - لرزیدن . 3 - از جای جستن .
-
ملتوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به خود پیچیده ، پیچ در پیچ شونده . 2 - نوعی از حرکت نبض که مانند ریسمان پیچیده محسوس شود.
-
مجس
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ سّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل نبض . 2 - سینه ، جای نفس .