کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایاب
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نادر، کمیاب .
-
جستوجو در متن
-
نایافت
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نایاب ، کم یاب .
-
نادر
فرهنگ فارسی معین
(د ) [ ع . ] (ص .) کمیاب ، نایاب .
-
تنگ
فرهنگ فارسی معین
( تَ ) (ص .) 1 - بسیار نزدیک ، چسبان . 2 - نایاب .
-
قحط الرجال
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رُِ) [ ع . ] (اِمر.) نایاب بودن مردان کارآمد.
-
دّر یتیم
فرهنگ فارسی معین
(دُ رِّ یَ) [ ع . ] (ص مر.) گوهر نایاب و یگانه .
-
اعز
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ زّ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - ارجمندتر، بزرگوارتر. 2 - نایاب تر.
-
تانسوخ
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . ] (اِ.) = تنسوخ . تنسخ . تانکسوق . تنکسوق . تنسق : چیز نفیس ،تحفة نایاب که به عنوان هدیه برای بزرگان برند.
-
تخم
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ په . ] (اِ.) 1 - نطفه . 2 - بیضة ماکیان و غیر آن . 3 - اصل ، نسب ، نژاد. 4 - بذر گیاه . ؛~ ِ چیزی را ملخ خوردن کنایه از: نایاب بودن .
-
طلا
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زر؛ فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکش خوار و قابل تورق و مفتول شدن می باشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمی زند. 2 - مجازاً گران بها، نایاب .
-
کیمیا
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] 1 - (اِ.) ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند. 2 - مکر و حیله . 3 - (کن .) عشق ، عاشقی . 4 - (ص .) هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی . 5 - در تصوف نظر پیرو مرشد کامل .