کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناچیز و بی قیمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سبک سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (ص مر.) 1 - بی وقار. 2 - بی قیمت .
-
گوترو
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ق مر.) به قیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود.
-
بی بها
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) 1 - بی ارزش ، بی قیمت . 2 - پُربها، گرانبها، آنقدر که نتوان برایش قیمتی تعیین کرد.
-
پرکم
فرهنگ فارسی معین
(پَ کَ) (ص .)بی کار و ناچیز و از کار - افتاده .
-
گتره ای
فرهنگ فارسی معین
(گُ رَ) (ق مر.) (عا.) 1 - به قیمت مقطوع ، بی آن که وزن کنند و یا بشمرند. 2 - به تخمین ، بدون حساب دقیق . 3 - بیهوده .
-
کمست
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان و کم قیمت .
-
آن چنانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - (کن .) دارای وضع ناشایست و نامطلوب . 2 - (عا.)مجلل ، گران قیمت .
-
بهروج
فرهنگ فارسی معین
(بِ رُ) (اِمر.) = بهرو: 1 - نوعی بلور کبود شفاف و کم قیمت . 2 - کندر هندی .
-
عتیقه
فرهنگ فارسی معین
(عَ قِ) [ ع . عتیقة ] 1 - (ص .) مؤنث عتیق . 2 - هرچیز گران قیمت و باارزش .
-
کرامند
فرهنگ فارسی معین
(کِ مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - باقدر و قیمت . 2 - بااهمیت ، مهم .
-
زر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) فلزی زردرنگ و گران قیمت که برای ساختن زیورآلات و سکه مورد استفاده قرار می گیرد.
-
سیاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - (ص .) آن چه به رنگ زغال است . متضاد سفید. 2 - تیره ، تاریک . 3 - (اِ.) رنگ زغال . 4 - کسی که پوستش سیاه باشد، سیاه پوست . 5 - حبشی . 6 - شوم ،بدیمن . ؛ ~بازار بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی و رسمی خرید و فروش کنند.
-
بیجک
فرهنگ فارسی معین
(جَ) ( اِ.) فاکتور، کاغذی که در آن فروشنده نوع ، مقدار و قیمت کالا را می نویسد.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ سَ) [ ازع . ] (ص مر. اِمر.) ماموری دولتی که موظف به تنظیم فهرست قیمت های جاری و مسکوکات بود.
-
غازی عتیق
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ تر - ع . ] (اِمر.) پولی است که ترکان عثمانی در عراق رایج کردند و قیمت آن با 95 غروش رایج برابر بود.