کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نانوایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاچالدار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) آن که نگهداری آرد نانوایی با اوست .
-
تنور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) محل پختن نان در خانه یا نانوایی .
-
خمیرگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد.
-
استام
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (اِ.) سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی به کار می رود؛ کفچة آتشدان ، آتش کش ، بیلچه ، خاک انداز.
-
شاطر
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - زیرک ، باهوش . 2 - چابک . 3 - در فارسی کسی که در نانوایی نان به تنور زند.
-
مزدی پز
فرهنگ فارسی معین
(مُ. پَ) (ص فا.) نانوایی که آرد یا خمیر از اشخاص گرفته در مقابل مزد نان بپزد.
-
آتش انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا.) 1 - کسی که کارش روشن کردن کورة آجرپزی و اجاق و تنور نانوایی و تون حمام و مانند آن بود. 2 - در قدیم کسی که به صف دشمن نفت و آتش پرتاب می کرد.
-
مازوت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) یکی از هیدروکربورهای نفتی که در تصفیة خام پس از اتر و بنزین و نفت چراغ بدست می آید و چون سیاه رنگ است به نام نفت سیاه نیز موسوم است . این ماده ارزان ترین مادة سوختنی برای کورة حمام ها و تنور نانوایی ها و موتورهای دیزل می باشد؛ نفت سیاه...