کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام گم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
افتقاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گم کردن چیزی را. 2 - جستن گم شده را.
-
یاوه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) گم کردن ، هدر دادن .
-
فقدان
فرهنگ فارسی معین
(فِ یا فُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) گم کردن ، از دست دادن . 2 - (مص ل .) گم شدن .
-
پی کور کردن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. کَ دَ) (مص م .) از بین بردن اثر چیزی ، پی گم کردن .
-
فقد
فرهنگ فارسی معین
(فَ قْ) [ ع . ] (مص م .) گم کردن ، از دست دادن .
-
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) رخنه ، شکاف . ؛ ~ موش داره ، موش گوش داره کنایه از: توجه دادن به حفظ زبان و دور و بَر و ملاحظة فضول و خبرچین و مثل آن نمودن . ؛ ~ دعا را گم کردن کنایه از: مصلحت و خیر و راه را گم کردن .
-
پلمس
فرهنگ فارسی معین
(پَ مَ) 1 - مضطرب شدن و دست و پا گم کردن ، اضطراب . 2 - متهم ساختن . 3 - دروغ گفتن .
-
ثکل
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مصیبت از دست دادن فرزند. 2 - گم کردن دوست . 3 - (اِمص .) فرزند مردگی . 4 - مرگ ، هلاک .
-
ایز
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) نشان قدم ، رد پا. ؛~ کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن ، کسی را پنهانی تعقیب کردن . ؛~ گم کردن الف - رد، رد پا را از بین بردن . ب - مردم را به اشتباه انداختن .
-
گور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) قبر، جای دفن مرده . ؛ ~ خود را کندن کنایه از: اسباب نابود خود را فراهم کردن ؛ ~ خود را گم کردن کنایه از: رفتن و ناپدید شدن شخص بد یا دشمن .