کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام گردانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
استدراج
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بتدریج بالا بردن .2 - بتدریج نزدیک گردانیدن . 3 - (مص ل .) ظاهر شدن کرامات از غیر مؤمن . 4 - بیچاره گردانیدن .
-
اجالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ] (مص م .)دور گردانیدن چیزی .
-
احداب
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گوژپشت گردانیدن . 2 - مهربانی کردن .
-
اضراب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) روی گردانیدن ، رخ تافتن .
-
ارخاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) نرم گردانیدن ، فروهشتن .
-
ارضاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) خشنود کردن ، راضی گردانیدن .
-
افناء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) نیست کردن ، نابود گردانیدن .
-
افتراض
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) واجب گردانیدن ، فریضه کردن .
-
تبصیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) بینا کردن ، شناسا گردانیدن .
-
تحبیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دوستی کردن ، دوست گردانیدن .