کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام گرداندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
گاشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) گرداندن ، برگردانیدن .
-
گرداندن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص م .) 1 - تغییر دادن ، دگرگون کردن ، چرخاندن . 2 - به گردش درآوردن و تعارف کردن . 3 - تغییر جهت دادن ، برگرداندن . 4 - اداره کردن .
-
رخت گرداندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ دَ) (مص ل .) جابه جا شدن ، نقلِ مکان کردن .
-
روی گرداندن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص ل .) پشت کردن ، دوری کردن .
-
واگردان
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمص .) زیر و رو کردن ، دوباره گرداندن .
-
غلتانیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ دَ) (مص م .) از سمتی به سمت دیگر گرداندن .
-
عنان برشکستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ. ش کَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) روی گرداندن .
-
عنان تافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - برگشتن . 2 - رو گرداندن .
-
غراره
فرهنگ فارسی معین
(غَ رِ یا رَ) (اِ.) عمل گرداندن آب در دهان برای شستشو.
-
میل گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ)(مص ل .) ورزش باستانی کردن به وسیلة میل ، گرداندن میل های چوبی سنگین به دور شانه .