کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام گذاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
پی ریزی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (حامص .) بنیان گذاری .
-
اعجام
فرهنگ فارسی معین
( ا ِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)نقطه نهادن حروف . 2 - (اِمص .) نقطه گذاری .
-
بارم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فر. ] ( اِ.) جدول یا مقیاس تعیین شده برای نمره گذاری ، شمارک . (فره ).
-
پارلمان
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) مجلس نمایندگان که وظیفة قانون گذاری را در کشور به عهده دارد.
-
مراهنه
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ نِ) [ ع . مراهنة ] (اِمص .) 1 - گرو - گذاری . 2 - شرط بندی .
-
انتقال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از جایی به جایی رفتن ، کوچ کردن . 2 - (اِمص .) وا - گذاری ، نقل مکان کردن .
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (حامص .) آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو.
-
تخلیف
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (مص م .) سپس انداختن کسی را، واپس هشتن ، باز پس گذاشتن . 2 - (اِمص .) بازپس گذاری ، ج . تخلیفات .
-
نقطه گذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 - جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیلة نقطه ، ویرگول و غیره .
-
پارلمان تاریسم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ فر . ] (اِ.)1 - نظام سیاسی که در آن یک یا چند مجلس وجود دارد. مانند انگلستان که دارای مجلس اعیان (لردها) و مجلس عوام است . 2 - اعتقاد به داشتن مجالس قانون گذاری .