کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
رگ نهادن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. نَ دَ) (مص ل .) کنایه از: گردن نهادن ، تسلیم شدن .
-
فرو نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ دَ) (مص مر.) 1 - پایین نهادن . 2 - پایین آوردن . 3 - برکنار کردن . 4 - جای دادن ، قرار دادن . 5 - اختصاص دادن .
-
گذارد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (مص مر.) نهادن ، گذاشتن .
-
دیگ نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) 1 - نهادن دیگ بر روی آتش ، دیگ بار کردن . 2 - (کن .) کر و فر و خودنمایی کردن ، لاف زدن .
-
ابتناء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) نهادن ، ساختن ، بنا کردن .
-
آغاز نهادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) شروع کردن .
-
از پس کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ. ک دَ)(مص ل .) پشت - سر نهادن .
-
ازماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) قصد کردن ، دل بر کاری نهادن .
-
استسلام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) تسلیم شدن ، به چیزی گردن نهادن .
-
بار بر کسی نهادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تحمیل کردن .