کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام بردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نام بردار
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (ص .) مشهور، نیک نام .
-
واژههای مشابه
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نام برده
فرهنگ فارسی معین
(بُ دِ) (ص مف .) ذکر شده ، مذکور.
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
بد بردار
فرهنگ فارسی معین
(بَ. بَ) تحمل کنندة بدان ، کسی که سعة صدر دارد.
-
بردار و ورمال
فرهنگ فارسی معین
(بَ رُ وَ) (ص .) پاچه ورمالیده ، ناقُلا.
-
منقاد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) مطیع ، فرمان بردار.
-
هله
فرهنگ فارسی معین
(هِ لِ) فعل امر از هلیدن : بگذار، دست بردار.
-
مطواع
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) فرمان بردار، مطیع .
-
مطیع
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ فا.) فرمان بردار، اطاعت - کننده .
-
زن ذلیل
فرهنگ فارسی معین
(زَ. ذَ) [ ع - فا. ] (عا.) ویژگی آن که از زنش می ترسد و مطیع و فرمان بردار مطلق اوست .
-
لودر
فرهنگ فارسی معین
(لُ دِ) [ انگ . ] (اِ.) ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف یا خاک و ریختن آن ها در جای دیگر، خاک بردار (فره ).
-
تابع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پس رو، پیرو. 2 - فرمان بردار، مطیع . 3 - در ریاضی هرگاه میان دو تغییرپذیر چنان بستگی وجود داشته باشد ک ه تغییر یکی در دیگری تغییری پدید آورد؛ نخستین را متغیر اصلی و دومی را متغیر تابع یا «تابع » گویند. ؛ ~ مهمل لفظ مهملی ا...