کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنگ بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تِ) (ص مف .) = سنگ - بست : 1 - محوطه ای که با دیوار سنگی احاطه کرده باشند؛ سنگچین . 2 - استوار، محکم .
-
سنگ تراش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) 1 - (ص فا.) کسی که کارش کندن ، تراشیدن ، صیقلی کردن و شکل دادن سنگ هاست . 2 - (اِمر.) صورت فلکی کوچکی در آسمان نیم کرة جنوبی .
-
سنگ دوزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) طرح زینتی که با مهره ، منجوق ، پولک و سنگ های درخشان بر روی لباس دوخته می شود.
-
سنگ فرش
فرهنگ فارسی معین
(سَ نْ . فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) زمینی که روی آن را با سنگ مفروش کرده باشند.
-
سنگ نوشته
فرهنگ فارسی معین
(سَ . نِ وِ تِ) (اِمر.) سنگی که بر روی آن نوشته ای را کنده باشند، کتیبة سنگی .
-
هم سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص .) 1 - هم وزن . 2 - هم - شأن ، هم رتبه .
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) 1 - سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند. 2 - قطعه ای سنگ نتراشیده .
-
گران سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (ص مر.)وزین ، سنگین .
-
لب سنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ. سَ) (ص مر.) ساکت ، خاموش .
-
نام و ننگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ) (اِمر.) آبرو، حیثیت .
-
جستوجو در متن
-
فهر
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) سنگ ، سنگ زیرین آسیا.
-
آس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند. سنگ زیرین ساکن و سنگ بالایی متحرک می باشد.
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) 1 - سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند. 2 - قطعه ای سنگ نتراشیده .
-
تحجر
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ جُّ) [ ع . ] (مص ل .) سنگ شدن ، مانند سنگ سخت شدن .
-
موزاییک
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی سنگ نازک که با شن و ماسه و سنگ های رنگین و سیمان ساخته می شود.