کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بر خوشی زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بند ناف
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ) (اِمر.) رشته ای که جنین را در پستانداران به جفت متصل می کند و رابط بین مادر و جنین است .
-
ناف افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) جابجا شدن عضلات ناف به سبب برداشتن باری سنگین یا بکار بردن زور زیاده از حد یا ترسیدن بسیار.
-
ناف افکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص ل .) کنایه از: درمانده شدن .
-
جستوجو در متن
-
اخ
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (صت .) 1 - صوتی است که هنگام درد و سوزش بر زبان رانند. 2 - صوتی است برای نمودن خوشی و لذت .
-
نشئه
فرهنگ فارسی معین
(نَ ئِ) [ ع . نشأة ] (اِمص .) سرخوشی ، حالت خوشی و کیفی که بر اثر استعمال مواد مخدر یا مشروبات الکلی به وجود می آید.
-
صفق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دست بر دست زدن . 2 - دست بر دست هم زدن در معامله .
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر. ] به زانو نشستن ، چنباتمه زدن ، بر سر دو پای نشستن ، جندک زدن .
-
دستک زدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ تَ. زَ دَ) (مص ل .) کف زدن بر طبق حرکات پا.
-
دم بر زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - نفس تازه کردن ، آسودن . 2 - حرف زدن .
-
صقع
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زدن کسی را، پا بر کسی زدن . 2 - بر خاک انداختن کسی را. 3 - رسیدن آتش آسمانی به کسی ، بیهوش کردن صاعقه کسی را.
-
بر زدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ. زَ دَ) (مص م .) برهم زدن و زیر و رو کردن ورق ها پیش از بازی .
-
پشت پا زدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ. زَ دَ) (مص م .) 1 - به پشت پای کسی زدن تا بر زمین افتد. 2 - ترک کردن ، رها کردن .
-
تک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ قس . تق ] (اِصت .) 1 - زدن دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند. 2 - هر قسم زدن (عموماً).
-
پشولیدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ دَ) (مص م .) بر هم زدن ، پاشیدن .