کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشی گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشی گری
فرهنگ فارسی معین
(گَ) [ ع - فا. ] (حامص .) بی تجربگی ، تازه کاری .
-
جستوجو در متن
-
گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) بیماری جرب .
-
گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - پیمانه ، کیل . 2 - جریب .
-
گری
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (پس .) در ترکیب با بعضی واژه ها، معنای حاصل مصدری می دهد. مانند: دادگری .
-
روغان
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِمص .) حیله گری .
-
لوطی گری
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حامص .) جوانمردی .
-
بغاوت
فرهنگ فارسی معین
(بُ وَ) [ ع . ] (اِمص .) سرکشی ، یاغی گری .
-
پشت
فرهنگ فارسی معین
هم اندازی (پُ تِ هَ. اَ)(حامص .)حقه - بازی ، حیله گری .
-
پیشه گانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) پیشه وری ، پیشه گری .
-
جرب
فرهنگ فارسی معین
(جَ رَ) [ ع . ] (اِ.) نک گری .
-
حکمیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ کَ یَّ) [ ع . حکمیة ] (مص جع .) میانجی گری ، داوری .
-
داش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کوره ، کورة کوزه گری یا آجرپزی .
-
روشن گری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (حامص .) رفع ابهام ، ایضاح .
-
سلیطه گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (حامص .) زبان درازی ، بدزبانی .