کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) 1 - (مص ل .) از روی عشوه و ناز خودداری کردن . 2 - کرشمه آمدن . 3 - به خود بالیدن و فخر کردن .
-
واژههای مشابه
-
ناز و نوز
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِمر.) (عا.) ادا و اطوار، قر و غمیش .
-
جستوجو در متن
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ناز کردن . 2 - (اِ.) ناز و کرشمه .
-
نازان
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) ناز کننده . 2 - (ق .) نازکنان ، در حال ناز کردن .
-
تسحب
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ حُّ) [ ع . ] (مص ل .) ناز کردن ، دلبری کردن .
-
نازیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - ناز کردن . 2 - فخر کردن ، تکبر نمودن .
-
فیریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - خرامیدن ، با ناز و تکبر رفتار کردن . 2 - مسخره کردن .
-
دل
فرهنگ فارسی معین
(دَ لّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)ناز کردن . 2 - (اِ.) ناز، کرشمه . 3 - روش نیکو، سیرت نیک .
-
غنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ دَ) (مص ل .) 1 - ناز و غمزه کردن . 2 - بذله گویی کردن .
-
تغنج
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) ناز و کرشمه کردن .
-
طاقچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) رف ، طاق کوچک . ؛~ بالا گذاشتن ناز کردن ، فخر فروختن .
-
زهو
فرهنگ فارسی معین
(زَ هْ وْ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درخشیدن . 2 - وزیدن . 3 - ناز کردن . 4 - تکبر کردن .
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ؛ ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .