کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مخفف انار. 2 - (استع .) پستان . 3 - اشک خونین .
-
نار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) آتش ، آذر. ج . نیران .
-
جستوجو در متن
-
ورزم
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَ) (اِ.) آتش ، نار.
-
نیران
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) آتش ها، دوزخ ها. جِ نار.
-
کاعب
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِمص .) نار پستان و پستان برآمده .
-
پگ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) زن نار پستان ، زن و دختر لیمو پستان ، کاعب .
-
ناهید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سیارة زهره . 2 - دختر نار پستان .
-
انار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] ( اِ.) = نار: درختچه ای از تیرة موردی ها دارای برگ های بیضوی و گل های قرمزرنگ . میوه اش درشت و دارای پوست سرخ و کلفت و دانه های آبدار و خوشمزه می باشد.
-
گونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - رنگ ، نوع . 2 - رخ ، سیما. 3 - قسمت گوشتی زیر چشم ها و ک نار بینی و دهان ، لُپ . 4 - همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه .