کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادر
فرهنگ فارسی معین
(د ) [ ع . ] (ص .) کمیاب ، نایاب .
-
جستوجو در متن
-
شاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) نادر، کمیاب .
-
نایاب
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نادر، کمیاب .
-
تنگیاب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) کمیاب ، نادر.
-
شاذ
فرهنگ فارسی معین
(ذّ) [ ع . ] (ص .) نادر، کمیاب .
-
کمیاب
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (ص مر.) نادر، ناپیدا.
-
طریف
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) 1 - نو، تازه . 2 - غریب ، نادر.
-
نوادر
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) [ ع . ] (اِ.) جِ نادره ؛ چیزهای کمیاب و نادر.
-
قلیل
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کم ، اندک . 2 - نادر، کمیاب .
-
بدیع
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ . ص .) 1 - نو، تازه . 2 - دانشی که به بیان زیبایی های صنایع شعری می پردازد. 3 - عجیب ، نادر.
-
عزیز
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گرامی ، محبوب . 2 - ارجمند، بزرگوار. 3 - کمیاب ، نادر.
-
غریب
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - هرچیز نادر و نو. 2 - دور از وطن . 3 - بیگانه .
-
کم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ په . ] 1 - (ص .) اندک ، قلیل . 2 - (ص تف .) کمتر، اقل . 3 - الا، منهای . 4 - کمیاب ، نادر.
-
فنومن
فرهنگ فارسی معین
(فِ نُ مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - آنچه که به وسیلة حواس یا ضمیر انسان درک شود. 2 - امر طبیعی ، پدیده ، نمود. 3 - امری غیر عادی و نادر.