کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخشنود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناراضی
فرهنگ فارسی معین
[ فا - ع . ] (ص .) آن که راضی نیست ، ناخشنود. مق راضی .
-
تسخط
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ خُّ) [ ع . ] (مص ل .) خشم گرفتن ، ناخشنود گشتن .
-
ناشکر
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ فا - ع . ] (ص .) کسی که ناخشنود است یا به وضعی اعتراض ناروا دارد.
-
سرگران
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ) (ص مر.) 1 - خشمگین ، بی مهر. 2 - متکبر. 3 - ناخشنود. 4 - مست .
-
برزخ
فرهنگ فارسی معین
(بَ زَ) [ ع . ] 1 - ( اِ.) حایل بین دو چیز. 2 - حد فاصل میان بهشت و جهنم . 3 - (ص .) ناراحت ، عصبانی ، ناخشنود.