کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می پخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
می خوش
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) (ص .) ملس ، ترش و شیرین .
-
جستوجو در متن
-
رسیده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (ص مف .) 1 - آمده ، وارد. 2 - متصل ، پیوسته .3 - پخته ، پخته شده . 4 - کامل و بالغ شده .
-
ترک جوش
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمر.) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته .
-
مهرا
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ رّ) [ ع . مهرأ ] (ص .) 1 - نیک پخته شده ، گوشت نرم پخته که از استخوان جدا شده باشد. 2 - مضمحل گشته .
-
آگور
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) خشت پخته ، آجر.
-
پخته
فرهنگ فارسی معین
(پَ تِ) (اِ.) پنبه .
-
لبو
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) چغندر پخته .
-
یزدادی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِمر.) 1 - قلیه و قیمه را گویند که بعد از پخته شدن تخم مرغ بر بالای آن ریزند. 2 - کوفته که در آن تخم مرغ پخته باشد.
-
پزیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) 1 - پخته شدن . 2 - رسیدن (میوه ).
-
پخته
فرهنگ فارسی معین
خوار ( ~. خا) (ص مر.) مفت خور، راحت طلب .
-
پخته جوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) شرابی که با مقداری گوشت بره بجوشانند.
-
پخته خواری
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (حامص .) مفت خوری ، راحت طلبی .
-
جاافتاده
فرهنگ فارسی معین
(اُ دِ) (ص مف .) آدم پخته و به کمال رسیده .
-
سنگ تاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مف .) پخته و برشته شده بر روی سنگ .