کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می سرشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
می خوش
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) (ص .) ملس ، ترش و شیرین .
-
جستوجو در متن
-
خو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خوی ، سرشت .
-
سرشت
فرهنگ فارسی معین
(س رِ) (اِ.) نهاد، فطرت .
-
اطباع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طبع ؛ سرشت ها، ذات ها.
-
بالطبع
فرهنگ فارسی معین
(بِ طَّ) [ ازع . ] ( ق .) طبعاً، از روی سرشت .
-
پاک سرشت
فرهنگ فارسی معین
(س ِ رِ) (ص مر.)پاک نهاد، پاک - طینت .
-
جنم
فرهنگ فارسی معین
(جَ نَ) (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - صورت ، قیافه .
-
جبلت
فرهنگ فارسی معین
(ج بِ لَُ) [ ع . ] (اِ.) نهاد، سرشت ، منش .
-
خمیره
فرهنگ فارسی معین
(خَ رِ) [ ع . خمیرة ] (اِ.) 1 - خمیرترش . 2 - سرشت ، طبع .
-
سلیقه
فرهنگ فارسی معین
(سَ قِ) [ ع . سلیقة ] (اِ.) 1 - طبع ، سرشت . 2 - ذوق .
-
طینت
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . طینة ] (اِ.) 1 - سرشت ، خمیره . 2 - خو، عادت .
-
طباع
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) جِ طبع ؛ سرشت ها، خوی ها.
-
طبایع
فرهنگ فارسی معین
(طَ یِ) [ ع . طبائع ] (اِ.) جِ طبیعت ؛ سرشت ها، نهادها.
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - استعداد شعر گفتن داشتن .