کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوه خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب میوه گیری
فرهنگ فارسی معین
(وِ) 1 - (اِ.) دستگاهی که با آن آب میوه را می گیرند. 2 - (حامص .) کشیدن آب میوه ها.
-
جستوجو در متن
-
نوبر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) میوة نو رسیده خوردن .
-
پیشدستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) ظرفی کوچک تر از بشقاب غذاخوری که هنگام غذا یا خوردن میوه کنار دست مهمان می گذارند.
-
تفکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ کُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - میوه خوردن . 2 - شوخ بودن ، شوخی کردن . 3 - لذت بردن .
-
حصبه
فرهنگ فارسی معین
(حَ بِ) [ ع . حصبة ] (اِ.) بیماری که در اثر خوردن آب ، سبزی یا میوة آلوده به وجود می آید.
-
تاسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِ.) 1 - اندوه ، ملالت . 2 - اضطراب ، بی تابی . 3 - ویار، میل شدید به خوردن بعضی از میوه ها یا خوراکی ها که بیشتر به خانم های آبستن دست می دهد.