کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوهریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) بار، ثمر. ؛ ~ی دل کنایه از: فرزند است .
-
برنامه ریزی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) طراحی و تنظیم مقررات برای اجرای یک کار یا برنامه ای .
-
پی ریزی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (حامص .) بنیان گذاری .
-
آب میوه گیری
فرهنگ فارسی معین
(وِ) 1 - (اِ.) دستگاهی که با آن آب میوه را می گیرند. 2 - (حامص .) کشیدن آب میوه ها.
-
جستوجو در متن
-
باشتین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) میوه ، میوة درخت .
-
فندقه
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فُ دُ قِ یا قَ) (اِ.) گونه ای میوة خشک ناشکوفا که میوه اش فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونة این میوه ها فندق است .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.) بار درخت ، میوه .
-
هستو
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) دانة میوه ، هسته .
-
آب میوه گیری
فرهنگ فارسی معین
(وِ) 1 - (اِ.) دستگاهی که با آن آب میوه را می گیرند. 2 - (حامص .) کشیدن آب میوه ها.
-
اثمار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - میوه آوردن درخت . 2 - میوه دار شدن .
-
اقتطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) میوه چیدن . 2 - (مص ل .) فرارسیدن موسم میوه چیدن .
-
اقنظاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ نِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) میوه چیدن . 2 - (مص ل .) فرارسیدن موسم میوه چیدن .
-
به
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) درختی است مانند درخت سیب که پشت برگ هایش کرک دار است . میوه اش زرد و خوشبو و کرکدار که در پاییز می رسد. میوه و تخم میوه اش برای سینه و ریه نافع است .
-
تفت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) سبد چوبین که در آن میوه جا دهند.