کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گوسفند ماده .
-
واژههای مشابه
-
گرگ میش
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص مر.) منافق ، دورو.
-
گرگ و میش
فرهنگ فارسی معین
(گُ گُ) (ص مر.) (عا.) هوای تاریک و روشن .
-
جستوجو در متن
-
موک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) میش .
-
میشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) پوست میش دباغی شده .
-
میشی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به میش . 2 - سبز روشن .
-
غرم
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) 1 - میش کوهی . 2 - قوچ جنگی .
-
لبون
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) شیردار (میش ، شتر)، ج . لبان . لبن ، لبائن .
-
همج
فرهنگ فارسی معین
(هَ مَ)(اِ.)1 - نوعی مگس که روی گوسفند و خر نشیند.2 - گوسفند لاغر.3 - میش کلانسال . 4 - مردم فرومایه و احم ق .
-
هوا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . هواء ] (اِ.) 1 - گازی است بی رنگ و بو و بی طعم و نامریی که تمام کرة زمین را فرا گرفته است . 2 - جو، فضا. ؛ ~ی گرگ و میش آغاز روشن شدن هوا در صبح .