کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میراث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میراث
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) مرده ریگ ، آنچه از مال مرده که به خانواده اش می رسد.
-
جستوجو در متن
-
مرده ریگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) میراث ، ارث .
-
مواریث
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ میراث .
-
ترکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ کِ) [ ع . ترکة ] (اِ.) میراث ، مالی که از مرده به جا مانده باشد.
-
ماترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) [ ع . ] (اِ.) میراث ، آنچه که از شخص مرده به جا می ماند
-
مرده ری
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِ مر.) = مردری : 1 - مرده ریگ ، میراث . 2 - مجازاً پست ، ناچیز، فرومایه .
-
خور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (اِ.) ریشة خوردن ، خوراک . 2 - خوردنی . 3 - (ص فا.) در ترکیب به معنی خورنده آید: باده خور، میراث خور.