کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میان جاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بسته میان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) کنایه از: آمادة به خدمت .
-
دست میان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) غلاف و کمر شمشیر.
-
میان بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) آماده شدن .
-
میان بسته
فرهنگ فارسی معین
(بَ تِ) (ص مف .) آماده ، مهیا.
-
میان بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِ.) (عا.) راهی غیر از راه اصلی که کوتاه تر باشد.
-
میان بند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) کمربند و هرآن چه بر کمر می بندند.
-
میان پرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (اِمر.) نقطه هایی که بین حروف پا پرده های متروک گذارند، نیم پرده .
-
میان دار
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) 1 - واسطه ، شفیع . 2 - استاد زورخانه .
-
گشاده میان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق .) بدون آمادگی ، مقابل بسته میان .
-
کمر بر میان بستن
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ. بَ. بَ تَ) (مص ل .) نک کمر بستن .
-
جستوجو در متن
-
مرحله دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) نگهبان جاده ای که در میان دو منزلگاه واقع است .
-
غلتک
فرهنگ فارسی معین
(غَ تَ) (اِ.) 1 - سنگی استوانه ای شکل که روی بام های کاهگلی می غلتانند تا کاهگل سفت و محکم شود، بام غلتان . 2 - وسیله ای برای تسطیح جاده و هموار ساختن آسفالت تازه خیابان ها. 3 - چوبی گرد و میان سوراخ که آن را پایة ارابه کنند. ؛روی ~ افتادن کنایه ...