کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِخْلَصِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) خلاصه .
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ) [ ع . ] (اِمف .) بی ریا، صمیمی .
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) خالص ، صاف .
-
واژههای همآوا
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) خلاصه .
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ) [ ع . ] (اِمف .) بی ریا، صمیمی .
-
مخلص
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) خالص ، صاف .
-
جستوجو در متن
-
ارادتمند
فرهنگ فارسی معین
(اِ دَ مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که ارادت می ورزد، مخلص .
-
یک دل
فرهنگ فارسی معین
(یَ یا یِ. دِ) (ص مر.) 1 - متحدالقول ، یک زبان . 2 - صمیمی ، مخلص .
-
حواری
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - یار مخلص . 2 - کسی که پیغمبر را یاری کند. 3 - هر یک از یاران عیسی که مبلغ دین او بودند. ج . حواریون ، حواریین .
-
ستایشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محل ستایش . 2 - بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه ، مخلص . (?(ستایشگر ( ~. گَ) (ص فا.) ستایش کننده ، ستاینده ، کسی که دیگری را بستاید.