کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَقَامٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مقام
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) اقامت شده . 2 - (اِ.) محل اقامت .
-
مقام
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای ایستادن ، مکان . 2 - مرتبه ، درجه . 3 - پایگاه ، منزلت . 4 - پردة موسیقی .
-
مقام ساختن
فرهنگ فارسی معین
( مَ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اقامت کردن ، ساکن شدن .
-
قایم مقام
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) [ ع . قائم مقام ] (اِمر.) جانشین .
-
واژههای همآوا
-
مقام
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) اقامت شده . 2 - (اِ.) محل اقامت .
-
مقام
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای ایستادن ، مکان . 2 - مرتبه ، درجه . 3 - پایگاه ، منزلت . 4 - پردة موسیقی .
-
جستوجو در متن
-
جاه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مقام ، منزلت .
-
گاژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جا، مکان ، مقام .
-
پایور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) مقام دار، صاحب منصب .
-
ارج
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) ارز، ارزش ، رتبه ، مقام .
-
حجاز
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.)یکی از دوازده مقام موسیقی .
-
ژنرال آجودان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِمر.) مقام نظامی تشریفاتی که از سوی فرمانده کل تعیین می شود.
-
صفاهانک
فرهنگ فارسی معین
(ص نَ) (اِمصغ .) یکی از دوازده مقام موسیقی قدیم .