کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَفْتُونُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مفتون
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شیفته ، دیوانه
-
واژههای همآوا
-
مفتون
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شیفته ، دیوانه
-
جستوجو در متن
-
افتتان
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - در فتنه افتادن . 2 - مفتون شدن .
-
هسبند شدن
فرهنگ فارسی معین
(هَ بَ. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) مفتون و حیران کسی شدن و همة اوقات خود را صرف او کردن .
-
مفتتن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ تَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - در فتنه افتاده . 2 - مفتون و عاشق شده .
-
پابند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) 1 - (اِمر.) بندی برای بستن پای مجرمان . 2 - عقال ، آنچه که با آن پای حیوان را ببندند. 3 - (ص مر.) گرفتار، اسیر. 4 - شیفته ، مفتون . 5 - متعهد، وفادار.