کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَعْمُورِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معمور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آباد شده .
-
واژههای همآوا
-
مأمور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) کسی که به او امر شده کاری انجام دهد.
-
معمور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آباد شده .
-
جستوجو در متن
-
معمر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِمف .) آبادان ، معمور.
-
دایر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - به گردش افتادن ، به جریان افتادن . 2 - آباد شدن ، معمور شدن .
-
عامر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) آباد کننده . 2 - اقامت کننده در جای آباد. 3 - (ص .) معمور، آبادان .
-
عامره
فرهنگ فارسی معین
(مِ رَ یا رِ) [ ع . عامرة ] 1 - (اِفا.) مؤنث عامر. 2 - (ص .) معمور، آباد. 3 - پر، انباشته .
-
دایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . دائر ] (ص . اِفا.)1 - گردنده . 2 - آباد، معمور. 3 - رایج ، متداول . 4 - گردان ، چرخنده . 5 - متعلق ، وابسته .
-
آباد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - معمور، دایر. 2 - مزروع ، کاشته . 3 - پر، سرشار. 4 - سالم . 5 - منظم ، سامان . 6 - شادمان ، خرم . 7 - مرفه .
-
آبادان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - معمور، دایر. 2 - مزروع ، کاشته . 3 - پر، مشحون . 4 - سالم ، تندرست . 5 - مأمون ، ایمن . 6 - مرفه . 7 - شهر آبادان .
-
آراستن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - زینت دادن ، زیور کردن . 2 - نظم دادن . 3 - آماده کردن . 4 - قصد کردن . 5 - مجهّز کردن (سپاه ). 6 - هماهنگ کردن (موسیقی ). 7 - غنی کردن ، بی نیاز کردن . 8 - گماشتن ، مأمور کردن . 9 - منقش کردن . 10 - آباد کردن ، معمور کردن...