کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَعْرُوفٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معروف
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) شناخته شده ، شهرت یافته . 2 - کار نیک ، عمل ثواب . ؛ امر به ~ امر کردن کسان برای انجام دادن واجبات شرعی . مقابل نهی از منکر.
-
واژههای همآوا
-
معروف
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) شناخته شده ، شهرت یافته . 2 - کار نیک ، عمل ثواب . ؛ امر به ~ امر کردن کسان برای انجام دادن واجبات شرعی . مقابل نهی از منکر.
-
جستوجو در متن
-
خنیده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمف .) معروف ، شهرت یافته .
-
سرشناس
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ) (ص مر.) معروف .
-
شاهر
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) مشهور، معروف .
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نامدار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) معروف ، مشهور.
-
نامور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) معروف ، دارای نام نیک .
-
ی
فرهنگ فارسی معین
(معروف ) تلفظ « i » را به صورت « ی » می نوشتند و می نویسیم و آن را در قدیم یای معروف می نامیدند (مق .) یای مجهول مانند:پذیر.
-
زبانزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص مف .) معروف ، مشهور.
-
نامی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص نسب .) معروف ، نامدار.
-
انگشت کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (اِمف . ص مر.) مشهور، معروف .
-
انگشت نما (ی )
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ یا نُ) (ص مر.) معروف و مشهور.