کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مو به مو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مو به مو
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ق مر.) در کمال دقت ، دقیقاً.
-
جستوجو در متن
-
شغال
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ په . ] (اِ.) جانوری است پستاندار از راستة گوشت خواران شبیه به سگ ، که دارای دُمی پُر مو می باشد.
-
پستاندار
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِمر.) رده ای از جانوران مهره دار خون گرم اغلب دارای بدن پوشیده از پشم یا مو به ویژه دارای غده های پستانی در ماده ها و معمولاً بچه زا. ج . پستانداران .
-
ناتورالیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ .) از نظر فلسفی به آن رشته از روش های فلسفی اطلاق می شود که معتقد به قدرت محض طبیعت است و هرگز طبیعت را آلتی در دست نظم بالاتری نمی شناسد، و از نظر ادبی مکتبی است که در آن بیشتر به تقلید دقیق و مو به موی طبیعت پرداخته می شود.
-
هیپی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعة خود (خاصه در غرب ) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی ، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند.
-
ارانگوتان
فرهنگ فارسی معین
(اُ نْ گُ) [ فر. ] ( اِ.) اوران اوتان (آدم جنگلی ) جانوری است از نوع آدم نمایان دارای قد نزدیک به انسان ، بدنش پر مو با سینة پهن و دست های دراز تا زانو و بازوان ستبر، دُم ندارد و مانند انسان روی دو پا حرکت می کند و در جوانی بسیار باهوش است و زود اهلی...
-
قرن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - شاخ ، سرون . 2 - تندی سر مردم که به منزلة جای سرون جانور است ، زبر سر. 3 - گیسو، موی بافته . 4 - نوک مو. 5 - سر کوه . 6 - کرانة قرص آفتاب و بالای آن . 7 - آن چه نخست پیدا شود از شعاع آفتاب . 8 - رئیس قوم ، مهتر.
-
خواب
فرهنگ فارسی معین
(خا) [ په . ] 1 - (اِ.) حالتی توأم با آسایش و آرامش که بر اثر از کار بازماندن حواس ظاهر در انسان و حیوان پدید آید. 2 - (ص .) غافل ، بی خبر. 3 - جهتی که پرز، مو یا پشم در آن به آسانی روی هم افتد. ؛ ~ خرگوشی کنایه از: غفلت و بی خبری . ؛ ~ هفت پادشاه...
-
گردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (اِ.) 1 - بخشی از بدن جانداران که سر را به تنه وصل می کند. 2 - بخش باریکی که بدنة ظرفی را به دهانه آن متصل می کند. ؛ ~ از مو نازک تر کنایه از: اظهار عجز و غالباً در قبولِ حقیقت و حرف حق . ؛ ~ کسی را تبر نزدن کنایه از: گردن کلفتی در بی عار...
-
دم
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ په . ] (اِ.) = دنب : زایده ای است کم و بیش دراز که از تعدد مهره های استخوان در دنبالچه به وجود آمده است . در جانوران چهارپا به شکل دسته ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان به شکل پرهایی که در پایان بدن آن روییده . ؛ ~ اسبی الف - نوعی بس...
-
شستی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شست . 2 - (اِ.) تخته ای بیضی یا مستطیل که رنگ های مختلف روی آن چیده شود. در یک گوشة شستی بریدگی ای وجود دارد که جای شست دست چپ نقاش است . نقاش به هنگام کار بر روی شستی به وسیلة قلم مو رنگ ها ی لازم را مخلوط می کند و رنگ ...
-
زبان
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) = زفان . زوان : 1 - عضوی عضلانی ماهیچه ای و متحرک در دهان که از آن برای چشیدن مزه ها، بلع غذا و حرف زدن استفاده می شود. 2 - مجموعة نشانه های آوایی و خطی که برای بیان اندیشه و برقراری ارتباط به کار می رود. 3 - مجموعة رمزها و نشانه ...