کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موی به موی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محلق
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - موی سترده ، موی تراشیده . 2 - خرمایی که ثلث آن پخته باشد. 3 - محل پرواز به بالا و دور زدن .
-
آلاگارسون
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر. ] (ص .)اصطلاحی برای موی خانم ها به سبک موی پسران و مردان .
-
اصهب
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] (ص .) موی سرخ به سفیدی آمیخته ، می گون .
-
پتاره
فرهنگ فارسی معین
(پَ رِ) (اِ.) قلم موی درشت که با آن آهار به پارچه می زنند.
-
بند انداختن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ تِ) (مص م .) برچیدن موی چهرة زنان به وسیلة بند.
-
استرسال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به نرمی سخن گفتن . 2 - موی سر را به طرف پایین انداختن .
-
تراشیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص م .) 1 - ستردن موی به وسیلة تیغ از بدن . 2 - سابیدن چوب یا فلز به وسیلة سوهان یا رنده .
-
اقشعرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ش ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - موی بر اندام به پا خاستن . 2 - فراهم آمدن پوست ها از ترس .
-
جوگندمی
فرهنگ فارسی معین
(جُ گَ دُ) 1 - (ص نسب .) منسوب به جوگندم . 2 - (کن .) موی سر و ریش که سیاه و سفید باشد.
-
گلاله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لَ یا لِ) (اِ.) = کلاله . غلاله : 1 - کاکل مجعد، موی پیچیده . 2 - زلف (به طور اعم ).
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) بادی است که گویند به سبب سودا در بدن مردم به هم می رسد و بن موها می خارد و تا موی را نکنند خارش برطرف نمی شود.
-
پیرزا
فرهنگ فارسی معین
(ص مف .) 1 - آن که از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف می باشد. 2 - کسی که با موی سفید و به هیئت پیران ترنجیده پوست و زشت به دنیا آید.
-
پاپیون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - پیرایه ای معمولاً پارچه ای به شکل پروانه ، که با کش یا قیطان به یقه یا موی سر بسته می شود. 2 - نوار یا روبانی که به شکل پروانه گره خورده است .
-
سبیل
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) موی پشت لب . ؛ ~ کسی را چرب کردن کنایه از: به او رشوه دادن . ؛ ~ کسی را دود کردن کنایه از: او را تنبیه کردن .
-
آرشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ فر. ] ( اِ.) چوب باریکی که روی آن چند رشته موی اسب کشیده و برای نواخت ن سازهای زهی مانند ویولون ویولونسل و کنترباس و... به کار می رود.