کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موکول بروز دیگر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بروز
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] (مص ل .) پیدا شدن ، برون آمدن .
-
تراخم
فرهنگ فارسی معین
(تَ خُ) [ فر. ] (اِ.) از بیماری های چشم و آن متورم شدن پردة چشم و بروز جوش هایی در داخل پلک است .
-
نوبه دزده
فرهنگ فارسی معین
(نُ بِ دُ دِ) (عا.) نوعی تب نوبه ای و لرز که کاملاً ظاهر نیست و به صورت مورمور با عوارض خفیف دیگر از قبیل زرد شدن چهره و لاغری و غیره بروز می کند.
-
چپه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) واژگون شدن اتومبیل یا هر چیز دیگر.
-
تمر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) آب مروارید، یکی از بیماری های چشمی که بیشتر در سنین بالا بروز می کند و باعث کم شدن نیروی دید می شود.
-
اشتباه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پوشیده شدن . 2 - مانند شدن چیزی به چیز دیگر. 3 - (اِ.) سهو، خطا.
-
اقتران
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) قرین شدن . 2 - نزدیک شدن ستاره ای به ستارة دیگر. 3 - (اِمص .) نزدیکی ، پیوستگی .
-
چربیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص ل .) 1 - سنگین تر شدن چیزی بر چیز دیگر از حیث وزن . 2 - چیره شدن کسی بر دیگری .
-
حلول
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فرود آمدن در جایی ، وارد شدن به کسی . 2 - داخل شدن روح کسی در کس دیگر.
-
لک شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) (عا.) رنگ نقطه ای از پارچه یا جامه به سببی به رنگ دیگر درآمدن ، لکه دار شدن .
-
اگزما
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری جلدی که عوارض آن عبارت است از تورم پوست و سرخ شدن آن و بروز تاول های ریز که بعد از پوسته شدن خارش بسیار دارد و گاهی تاول ها آب پس می دهد.
-
چپیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص ل .) جا شدن چیزی در چیز دیگر با زور و فشار.
-
انتکاث
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برگشتن از حاجت خود به سوی دیگر. 2 - شکافتن . 3 - شکستن عهد، پاره شدن ریسمان .
-
پذیرش
فرهنگ فارسی معین
(پَ رِ) (اِمص .) 1 - فرمانبرداری . 2 - قبول . 3 - به رسمیت شناخته شدن نمایندة یک دولت نزد دولتی دیگر.
-
پونگ
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِ.) کَپک ، گرد سبز رنگی که بر روی نان و چیزهای دیگر بر اثر فاسد شدن پیدا شود.