کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موکل
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) گماشته شده ، کسی که وکالت کاری به او سپرده شده .
-
موکل
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) وکیل کننده ، کسی که برای خود وکیل تعیین می کند.
-
جستوجو در متن
-
زامیاد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی . 2 - در آیین زردشتی ، ایزد موکل بر زمین .
-
میترا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - فرشتة موکل بر مهر و محبت . 2 - فرشتة نگهبان راستی و عهد و پیمان . 3 - مظهر روشنایی و فروغ .
-
مار اسپند
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) (اِ.) 1 - نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی . 2 - نام ایزد موکل بر آب .
-
مرداد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - نام روز هفتم از هر ماه خورشیدی . 2 - نام ماه پنجم از سال خورشیدی . 3 - امشاسپند موکل بر گیاه .
-
بهرام
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام ) است .
-
خرداد
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (اِ.) 1 - نام یکی از امشاسپندان و ایزد موکل بر آب . 2 - ماه سوم از سال شمسی . 3 - نام روز ششم از هر ماه خورشیدی .
-
زبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . جِ. زبنی یا زبنیة ، از زبن به معنی رفع و برداشتن ؛ در فارسی مفرد گیرند ] (اِ.) وکیل دوزخ ، موکل آتش ؛ ج . زبانیان .
-
آبانگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - نام روز دهم از ماه فروردین . گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند. 2 - نام ایزد موکل بر آب .
-
تشتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ یا تُ تَ) (اِ.) = تیشتر: 1 - نام ایزد موکل بر باران که با دیو خشکسالی می جنگد. 2 - شِعúرای یمانی ؛ ستاره ای پر نور در صورت فلکی سگ بزرگ .
-
رب النوع
فرهنگ فارسی معین
( ~. نُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - خدای نوع ، خدای هر یک از انواع موجودات به عقیدة برخی ملل باستانی ، مانند خدای آب ، آتش ، زمین ... 2 - فرشتة موکل بر هر یک از انواع موجودات . نمونة روحانی و جاودانی موجودات در عالم معنا که محافظ نوع خود در جهان مادی می باش...