کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موسم
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زمان ، هنگام . 2 - فصل .
-
جستوجو در متن
-
توسیم
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - داغ و نشان گذاشتن . 2 - در موسم حاضر شدن .
-
هنگام
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِ.) 1 - وقت ، زمان . 2 - موسم ، فصل . 3 - زمان مرگ .
-
اقتطاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) میوه چیدن . 2 - (مص ل .) فرارسیدن موسم میوه چیدن .
-
اقنظاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ نِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) میوه چیدن . 2 - (مص ل .) فرارسیدن موسم میوه چیدن .
-
قلاچو
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ تر. ] (اِ.) = قلاجو: 1 - جام و ظرفی که از چرم می ساختند و در آن آب و شراب می نوشیدند از نوع آبخوری های چرم بلغاری . 2 - نهری که در آن ستوران در موسم سرما آب خورند.
-
طاس پلو
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ) (اِمر.) قسمی پلو. طرز تهیة آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیة نازک گذارده ، سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند، در موسم هر ترشی از آ...