کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) مرگ .
-
جستوجو در متن
-
هوش
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) مرگ ، موت .
-
حتف
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) مرگ ، موت .
-
لایموت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (ص .) بی مرگ ، بی موت .
-
حرض
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ) [ ع . ] (اِ.) هلاک ، موت .
-
حمام
فرهنگ فارسی معین
(حَ مّ) [ ع . ] (اِ.) گرمابه . ج . حمامات . ؛~ِ زنانه کنایه از: جای شلوغ و پر سر و صدا. (?(حمام (حِ) [ ع . ] (اِ.) مرگ ، موت .
-
کار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آن چه از شخصی یا شیئی صادر شود، آن چه که کرده شود، فعل ، عمل . 2 - پیشه ، شغل . 3 - سعی و جهد. 4 - رزم ، جنگ . 5 - کشت ، زراعت . 6 - مسئولیت ، وظیفه . 7 - گرفتاری ، دشواری . 8 - وضعیت ، حال . 9 - حادثه ، پیشامد. 10 - صنعت ، هنر. 11 - م...