کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موبایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موبایل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه تلفن قابل حمل بدون سیمی که با استفاده از امواج رادیویی ، ارتباط تلفنی بین دو نقطه را برقرار سازد، تلفن همراه .
-
جستوجو در متن
-
تلفن همراه
فرهنگ فارسی معین
( ~ هَ) [ انگ فا. ] (اِ.) نک موبایل .
-
ویبراتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاهی برای خارج کردن حباب های هوا از داخل بتون تازه . 2 - سیستمی که قبل از زنگ خوردن موبایل باعث لرزش آن می شود، لرزانه (فره ).
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...