کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهيب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مهیب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) سهمگین ، ترسناک .
-
جستوجو در متن
-
انر
فرهنگ فارسی معین
(اَ نَ) (ص .) زشت ، بد، مهیب .
-
خوفناک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص مر.) ترسناک ، مهیب .
-
هرا
فرهنگ فارسی معین
(هُ رّ) (اِ.) صدای مهیب ، فریاد سهمناک .
-
غرش
فرهنگ فارسی معین
(غُ رِّ) (اِمص .) صدای مهیب ، فریاد ترسناک .
-
غرنبش
فرهنگ فارسی معین
(غُ رُ بِ) 1 - (اِمص .) غرنبیدن . 2 - (اِ.) آواز مهیب .
-
نهیب
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - ترس ، بیم . 2 - هیبت ، عظمت . 3 - آواز مهیب ، تشر.
-
نژند
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ ژَ) (ص .) 1 - مهیب و سهمگین . 2 - افسرده ، اندوهگین . 3 - خشمگین . 4 - پست .
-
غران
فرهنگ فارسی معین
(غُ رّ) 1 - (ص فا.) آواز گران و مهیب برآورنده . 2 - (ق .) در حال غریدن ، فریادکنان .
-
مادر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (اِ.) زنی که دارای فرزند است ؛ مام ، والده ، ام . 2 - (ص .) اصلی ، اولیه ، نخستین : صنایع مادر. 3 - زمین ، خاک . ؛ ~ ِ فولادزره کنایه از: زن پیر و چاق و مهیب و بدجنس .