کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهمان
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ په . ] (اِ.) = میهمان : 1 - کسی که به خانة کسی دیگر برود و پذیرایی شود. 2 - آن که از سوی دیگری دعوت می شود و مورد پذیرایی قرار می گیرد. 2 - ویژگی آن که به طور موقت در یک فعالیت ، بازی و مانند آن ها شرکت می کند.
-
واژههای مشابه
-
مهمان خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) 1 - مهمان سرا، رستوران . 2 - اتاق مخصوص پذیرایی مهمان .
-
جستوجو در متن
-
ایرمان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مهمان ، مهمان ناخوانده .
-
میزبان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کسی که از مهمان پذیرایی می کند.
-
اضیاف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ضیف ؛ مهمان ها.
-
تضییف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) مهمان داری کردن .
-
میز
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) 1 - مهمان . 2 - اسباب مهمانی .
-
قنق
فرهنگ فارسی معین
(قُ نُ) [ تر. = قونوق ] (اِ.) مهمان ، مسافر.
-
لقانطه
فرهنگ فارسی معین
(لُ طَ یا طِ) [ تر. ] (اِ.) رستوران ، مهمان خانه .
-
مضیف
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جای پذیرایی از مهمان ، محل ضیافت .
-
دلمه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) کیسة پولی که در جشن عروسی یا اعیاد سال به مهمان و مدعوان دهند.
-
ضیف
فرهنگ فارسی معین
(ضَ یْ) [ ع . ] (اِ.) مهمان . ج . اضیاف ، ضیوف .
-
نزل
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - غذایی که برای مهمان بیاورند. 2 - بخشش ، احسان .