کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهلت
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ) [ ع . مهلة ] (اِ.) درنگ ، تأخیر.
-
جستوجو در متن
-
مستنظر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ظِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آنکه مهلت خواهد، مهلت خواهنده . 2 - انتظار دارنده .
-
امهال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) مهلت دادن .
-
تأجیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) مهلت دادن .
-
روزگار یافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) مهلت یافتن .
-
استمهال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) مهلت خواستن .
-
تمهیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) زمان دادن ، مهلت دادن .
-
زمان خواستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا تَ) (مص ل .) مهلت خواستن .
-
مهل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آهسته کار کردن . 2 - (اِمص .) آهستگی ، مهلت . 3 - (اِ.) آهسته کاری ، نرمی ، مهلت .
-
امان دادن
فرهنگ فارسی معین
(اَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مهلت دادن ، فرصت دادن .
-
امتهال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) مهلت دادن ، زمان دادن . 2 - (اِمص .) آهستگی .
-
نفس
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دم ، هوایی که با تنفس وارد ریه می شود. 2 - مهلت ، زمان . ج . انفاس .
-
ضرب الاجل
فرهنگ فارسی معین
( ضَ بُ لْ . ا َ جَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) وقت تعیین کردن . 2 - (اِ.) در فارسی پا یان مهلت و مدت معین .
-
فرجه
فرهنگ فارسی معین
(فُ رْ جِ) [ ع . فرجة ] (اِ.) 1 - رخنه ، شکاف ؛ ج . فُرُج . 2 - مهلت . 3 - فاصلة زاویة میان دو صفحه .