کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهره دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهار مهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِمر.) آهار زدن و با مهره روشن و صیقلی کردن .
-
مهره باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) 1 - بازی نرد. 2 - قمار، قمار کردن . 3 - حقه بازی کردن .
-
مهره باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) قمارباز.
-
گل مهره
فرهنگ فارسی معین
(گِ مُ رِ) (اِمر.) 1 - گلوله و مهره ای که از گِل سازند. 2 - کرة زمین .
-
جستوجو در متن
-
آمودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - ساختن ، آراستن . 2 - جادادن گوهر در انگشتر. 3 - به نخ کشیدن گوهرها و مهره ها. 4 - زینت دادن . 5 - آماده .
-
دنده
فرهنگ فارسی معین
(دَ دِ) (اِ.) 1 - هر یک از استخوان های خمیدة قفسة سینه که از پشت به مهره ها وصل می شود. 2 - وسیله ای برای حرکت یا تغییر دادن سرعت در اتومبیل . ؛ از ~ چپ بلند شدن کنایه از: سر حال نبودن .
-
استخوان
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می شوند. در وسط استخوان مادة نرمی...