کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهار در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ورس
فرهنگ فارسی معین
(وَ)(اِ.)مهار شُتر، چوبی که در بینی شتر کنند.
-
پالهنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ هَ) (اِمر.) افسار، مهار، کمند. ؛ از زیر ~کسی در آمدن از تسلط و فرمان کسی درآمدن .
-
فروکش کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) 1 - مهار شدن . 2 - در جایی فرود آمدن و ماندن . 3 - از شدت و حدّت چیزی کم شدن .
-
رآکتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی که در آن واکنش شیمیایی انجام شود، واکنشگاه . (فره ). ؛ ~ هسته ای دستگاه یا محیطی که در آن واکنش شکافت هسته ای به صورت مهار شده انجام شود، رآکتور اتمی .